پارت نود و دوم

زمان ارسال : ۲۲۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

کاش می‌تونستی سر‌تو از خاک بیرون بیاری و بگی غیرت الکی نداشتی تا سرِ نامو‌ست‌و گوش تاگوش ببری. کاش می‌تونستی کنار عشقم وایسی و برام سینه سپر کنی تا همه بدونن تو شهر من زن بودنم زیاد سخت نیست.
تو پدری نبودی که داغِ زن ببینه و شالِ رنگی بچرخونه. که به‌خاطر حفظ غیرتم سرم بالاست!
دستی زیر بینی‌اش کشید و گفت:
-تو اگه رفتی، به خاطر مواجه نشدن با آدمایی بود که می‌خواستن تو رو علیه


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    الیسای عزیز بابات دوسِت داشت .گرشا رو برات بال پرواز میدونست ولی بدون گرشا رفتن برای پدرت سخت گذشت وگرنه به حرف مردم اگه بود باید همه میمردن شاید بخاطر گرشا پدرت شکست

    ۷ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    امان از دست مردم

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.